Wednesday, September 12, 2012

قصه تجدد در ایران

خیلی از روزها می شه که به ته خط می رسم . از اینکه ایرونیم ننگم می شه و مرگ برام عروسیمه . و دائم از خودم می پرسم چرا ؟ چرا عاقبتمون به اینجا رسید . لابد لیاقت بهترشو نداشتیم ! نمی دونم اما مرتب سوالهای زیادی به مغزم هجوم میاره که همه بی جواب موندند . اما همینو به فال نیک می گیرم چرا که پایه و اساس گام نهادن در مسیر تجدد همین سوال کردنه . در واقع این سواله درسته که ما رو در مسیر صحیح مدرن شدن قرار می ده .
اولین سوال : آقا این مدرنیسم چیه که دم و دقیقه اسمشو میاری ؟ پایه و اساس تفکر جدید چطور می تونه مارو از این فلاکت نجات بده ؟ حالا مگه سنت چه عیبی داره که باید دست به دامن افکار مدرن بشیم ؟ خوب مگه نمی شه با سنت خودمون خوشبخت باشیم ؟ اصلا سنت چیه ؟
میدونین اولین سوال رو کی و چه کسی کرد که ما یعنی ایرون قدم به تجدد و افکار مدرن گذاشت ؟
آخه ما که از همه دنیا سر بودیم چطور شد که از همه عقب افتادیم و شدیم جهان سومی و خاک تو سر که نه می تونیم چیزی از خودمون بسازیم و نه می تونیم چیزی از خودمون اندیشه کنیم ؟
اولین قدمو عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه قاجار با سوالی برداشت . عباس میرزا پس از شکست فاجعه بار ایران از روس و تحمیل قرداد گلستان و ترکمانچای  به فرستاده ناپلئون گفت:
چه قدرتی اینچنین شما را بر ما برتری داده است ؟ سبب پیشرفتهای شما و ضعف همیشگی ما چیست ؟ شما با فن فرمانروایی ، فن پیروزی و هنر به کار گیری همه توانایی های انسانی آشنایی دارید ، در حالی که ما در جهلی شرمناک محکوم به زندگی گیاهی هستیم و کمتر به آینده می اندیشیم .آیا قابلیت سکونت و باروری و ثروت خاک مشرقزمین از اروپای شما کمتر است ؟ آیا شعاعهای آفتاب ، که پیش از آن که به شما برسد ، نخست ، بر روی کشور ما می افکند ، خیر کمتری به ما می رساند تا آنگاه که بالای سر شما قرار دارد ؟ آیا اراده آفریدگار نیکی ده ، که مائده های گوناگونی خلق کرده است ، بر این قرار گرفته است که لطفش به شما بیش از ما شامل شود ؟ من که چنین گمان نمی کنم !
در این گفته ها ژرفای بحرانی که در وجدان نخبگان در دارالسلطنه تبریز ، ایجاد شده بود ، را می توان  دریافت . شکست ایرا ن از روس نخستین شکست فاجعه بار ایران نبود. افتادن تبریز به دست عثمانی و فروپاشی ایران بدست افغان ها و ... اما در این شکست یعنی شکست ایران از روس بود که باعث ایجاد سوال شد . این سوال بود که باعث ایجاد بحران در وجدان ایرانی ( البته بهتره بگوییم نخبگان ایرانی ) شد و آستانه دوران جدید ایران شد
در 1213 که دارالسلطنه تبریز تاسیس شد ، عباس میرزا ده ساله بود و برای همین ، کارها با تدبیر میرزا عیسی ملقب به قائم مقام و معروف به میرزا بزرگ انجام می شد . فتحعلی شاه ، عباس میرزا را به قائم مقام سپرده بود تا هم پیشکار او باشد و هم در تعلیم و تربیت او بکوشد . اونه تنها ولیعهد را بلکه دو پسر خودش را تربیت کرد و برخی از اطرافیان خود را برای تحصیل به انگلستان فرستاد و برای نخستین بار اصلاحاتی را در ایالت آذربایجان ایجاد کرد .
منشعات قائم مقام : من بعد بساط کهنه برچینید و طرح نو در اندازید.
  و از اینجا بود که تفکر مدرن با برچیدن بساط کهنه و در آنداختن طرح نو در اذهان نخبگان و به طبع آن در وجدان ایرانی بوجود آمد
باقی قصه تجدد بماند برای شبی دیگر
چاکر شما
دکی جون   

No comments:

Post a Comment